محسن جـعفرزادگان.اشــــعـار آئـــینی |
بی تاب بی تاب انگار روی دست بابا رفته در خواب نوررخ او حالا نموده آسمان را قطعه ای ناب چون لحظه ای که در برکه ای افتاده باشد نور مهتاب دلواپس او در التماس جرعه ای آب است ارباب نامرد مردی از دور ، از بی انتها ، از عمق مرداب تیری رها کرد اصغر تکانی خورده و برخاست از خواب او دست و پا زد چون ماهی افتاده بیرون از دل آب لبخند بر لب اصغر روی دست پدر شد خوب سیراب
[ پنج شنبه 92/8/16 ] [ 9:17 عصر ] [ محسن جعفرزادگان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |